بهترین مطالب درسی، آموزشی، مدیریت و معاونت، پرورشـی، تحقیق، پژوهش، سرگرمی، بهداشتی، پزشكی
![هِنــــا و مِنـــــا](http://web.archive.org/web/20130502004721im_/http://www.blogfa.com/photo/h/hena.gif)
یك صوفی مسافر، در راه به خانقاهی رسید و شب آنجا ماند. خرش را آب و علف داد و در طویله بست. و به جمع صوفیان رفت. صوفیان فقیر و گرسنه بودند. آه از فقر كه كفر و بی ایمانی به دنبال دارد.
صوفیان، پنهانی خر مسافر را فروختند و غذا و خوردنی خریدند و آن شب جشن مفّصلی بر پا كردند. مسافر خسته را احترام بسیار كردند و از آن خوردنیها خوردند و صاحب خر را گرامیداشتند. او نیز بسیار لذّت میبرد. پس از غذا، رقص و سماع آغاز كردند. صوفیان همه اهل حقیقت نیستند.
از هزاران تن یكی تن صوفی اند
باقیان در دولت او میزیند
رقص آغاز شد. مطرب آهنگِ سنگینی آغاز كرد و میخواند: .« خر برفت و خر برفت و خر برفت» صوفیان با این ترانه گرم شدند و تا صبح رقص و شادی كردند. دست افشاندند و پای كوبیدند. مسافر نیز به تقلید از آنها ترانه خر برفت را با شور میخواند. هنگام صبح همه خداحافظی كردند و رفتند صوفی بارش را برداشت و به طویله رفت تا بار بر پشت خر بگذارد و به راه ادامه دهد. اما خر در طویله نبود با خود گفت: حتماً خادم خانقاه خر را برده تا آب بدهد. خادم آمد ولی خر نبود، صوفی پرسید: خر من كجاست. من خرم را به تو سپردم، و از تو میخواهم.
خادم گفت: صوفیان گرسنه حمله كردند، من از ترس جان تسلیم شدم، آنها خر را
بردند و
فروختند تو گوشت لذیذ را میان گربهها رها كردی.
صوفی گفت: چرا به من خبر ندادی، حالا آنها همه رفته اند من از چه كسی شكایت كنم؟ خرم را خورده اند و رفته اند!
خادم گفت: به خدا قسم، چند بار آمدم تو را خبر كنم. دیدم تو از همه شادتر هستی
و
بلندتر از همه میخواندی خر برفت و خر برفت، خودت خبر داشتی و میدانستی، من چه بگویم؟
صوفی گفت: آن غذا لذیذ بود و آن ترانه خوش و زیبا، مرا هم خوش میآمد.
مر مرا تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر آن تقلید باد
آن صوفی از طمع و حرص به تقلید گرفتار شد و حرص عقل او را كور كرد.
خانقاه: محلی كه صوفیان در آن زندگی میكردند.
سماع: رقص صوفیان
دولت: سایه، بخت، اقبال
مثنوی معنوی
حکایتهای کوتاهی از مولانا
,
حکایت آموزنده
,
حکایت
های کوتاه
,
حکایتهای آموزنده
,
حکایتهای آموزنده از مولوی
,
حکایتهایی از مولانا
حکایتهای کوتاهی از مولانا، حکایت آموزنده، حکایتهای کوتاه، حکایتهای آموزنده، حکایتهای آموزنده از مولوی، حکایتهایی از مولانا، حكایت خر برفت و خر برفت
حكایت خرس و اژدها
اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و میخواست او را بكشد و بخورد. خرس فریاد میكرد و كمك می خواست، پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو میشوم و هر جا بروی با تو می آیم. آن دو با هم رفتند تا اینكه به جایی رسیدند، پهلوان خسته بود و میخواست بخوابد. خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم.
مردی از آنجا می گذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه میكند؟
پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد.
مرد گفت: به دوستی خرس دل مده، كه از هزار دشمن بدتر است.
پهلوان گفت: این مرد حسود است. خرس دوست من است من به او كمك كردم او به من خیانت نمیكند.
مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان، آدم را میفریبد. او را رها كن زیرا خطرناك است.
پهلوان گفت: ای مرد، مرا رها كن تو حسود هستی.
مرد گفت: دل من میگوید كه این خرس به تو زیان بزرگی میزند.
پهلوان مرد را دور كرد و سخن او را گوش نكرد و مرد رفت. پهلوان خوابید مگسی بر صورت او مینشست و خرس مگس را میزد. باز مگس مینشست چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمیرفت. خرس خشمناك شد و سنگ بزرگی از كوه برداشت و همین كه مگس روی صورت پهلوان نشست، خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش كرد. مهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یكی است.
دشمن دانا بلندت میكند بر زمینت میزند نادانِ دوست.
مثنوی معنوی
لیست دورههای فعال ضمن خدمت فرهنگیان
https://idpay.ir/azmonsara/file
دوره
جدید ضمن خدمت فرهنگیان، ثبت نام دوره جدید، ضمن خدمت فرهنگیان، دوره ضمن
خدمت، آزمونهای ضمن خدمت فرهنگیان، آزمونهای ضمن خدمت، آزمون ضمن خدمت
فرهنگیان
برچسب ها:
دوره جدید ضمن خدمت فرهنگیان،
ثبت نام دوره جدید،
ضمن خدمت فرهنگیان،
دوره ضمن خدمت،
آزمونهای ضمن خدمت فرهنگیان،
آزمونهای ضمن خدمت،
آزمون ضمن خدمت فرهنگیان،
اتاق شادی در مدارس
هیجان عاملی پنهانی در درون نوجوان است كه تخلیه آن سلامت و بهداشت روحی و جسمی او را تامین میكند. دویدن، خندیدن، جیغ زدن، جست و خیز و شوخی با همسالان در یك فضای بسته و امن به دور از بایدها و نبایدها و حضور مقررات، به شادابی و سرحالی نوجوانان در طول روز و آرام و قرار او در كلاس درس بسیار كمك میكند. شادی و آرامش مكمل یكدیگرند كه در دو مرحله رخ میدهد
ابتدا برانگیختن شادی سپس آرامش عمیق. با توجه به اهمیت مقوله سلامت روحی و معنوی دانشآموزان به ویژه دختران، در راستای طرح شاداب سازی مدارس دخترانه مهیا كردن اتاق خنده و شادی شاید یكی از راهكارهای مفیدی باشد كه اجرای آزمایشی آن در مدارس بار مالی زیادی به همراه نداشته باشد. فراهم كردن یك مكان محصور و امن كه میتواند سالن ورزشی و یا یكی از اتاقهای اضافی مدرسه باشد، تزیین آن با رنگهای شاد و نصب پوسترهای چشم نواز از طبیعت و پخش آهنگ سبب میشود تا نوجوانان مقداری از شور و هیجان نهفته درون خود را تخلیه كنند. نوجوان معمولاً در بین همكلاسی و همسالان خود شیطنت میكند، شوخی میكند و قهقهه سر میدهد هم اكنون دانشآموز جایی برای تخلیه روانی خود جز كلاس معلم نمییابد حتی زنگ ورزش هم باید تابع مقررات و نظم خاصی باشد چه بخواهد یا نخواهد باید همگام و هماهنگ با دیگران فعالیت ورزشی انجام دهد. تخلیه هیجان و شادی نیروی دگرگون كنندهای است كه تعادل و توازن جسمی و روانی در دانشآموز را سرعت میبخشد. شاید بتوان گفت كه ایجاد چنین مكانهایی در مدارس ارزش درمانی داشته باشد به ویژه برای دانشآموزانی كه حاصل خانوادههای نامتعادل یا از هم گسیخته و افسرده هستند، بیش فعالاند و یا آنهایی كه به علت تعصبات افراطی پدر، مادر یا برادر در محدودیت قرار دارند. به نظر اینجانب، ایجاد چنین اتاقهایی در مدارس دخترانه تجربهای است كه با گذشت زمان با پیبردن به نقاط قوت و رفع نقاط ضعف آن راهكارهای موثرتری را پیش روی ما قرار میدهد.امید است مسوولان دلسوز در سطح بالای آموزش و پرورش كه با اجرا و پیگیری طرحهایی مانند توزیع قرص آهن، شیر پاستوریزه، نان غنی شده و یا همكاری در اجرای طرح واكسیناسیون هپاتیت به فكر آینده و سلامت جسمانی فرزندان این مملكت هستند، جهت ایجاد و حفظ سلامت روانی و معنوی آنها نیز دست به اقداماتی بزنند.
مژگان اعتمادی – دزفول
طبقه بندی:
تحقیق و پژوهش،
برچسب ها:
اتاق شاد در مدارس،
شادی در مدارس،
مژگان اعتمادی،
بهداشت روحی و جسمی،
بهداشت روحی،
خانواده،
خانوادههای شاد،
تعداد صفحات : 0